نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
بانو صفیه میلاد، شاعر معاصر افغانستانی، در شعر «بهار آمد ولی از باغ، حرفی جز خزان نشنید» با زبانی نمادین، تصویری از ناامیدی را در دل بهار به نمایش میگذارد. او با نمادهای طبیعت، احساسات عمیق انسانی را واکاوی میکند. صفیه میلاد، شاعری با دغدغههای انسانی، در شعر خود به بررسی تقابل ظاهر و باطن […]
بانو صفیه میلاد، شاعر معاصر افغانستانی، در شعر «بهار آمد ولی از باغ، حرفی جز خزان نشنید» با زبانی نمادین، تصویری از ناامیدی را در دل بهار به نمایش میگذارد. او با نمادهای طبیعت، احساسات عمیق انسانی را واکاوی میکند.صفیه میلاد، شاعری با دغدغههای انسانی، در شعر خود به بررسی تقابل ظاهر و باطن میپردازد. او با نمادهایی چون بهار، پرستو و گل، فضایی شاعرانه خلق میکند. بهار در این شعر، نماد امید است که با خزان، نماد اندوه، روبرو میشود. شاعر با ظرافت، احساسات متناقض را به مخاطب منتقل میکند.صفیه میلاد یادآوری میکند که گاهی زیباییهای ظاهری نمیتوانند بر تلخیهای درونی غلبه کنند. شعر او، بازتابی از شرایط اجتماعی و انسانی است. در ادامه، یکی دیگر از اشعار ایشان را میخوانیم.
بانو صفیه میلاد، شاعر معاصر افغانستانی، در شعر «بهار آمد ولی از باغ، حرفی جز خزان نشنید» با زبانی نمادین، تصویری از ناامیدی را در دل بهار به نمایش میگذارد. او با نمادهای طبیعت، احساسات عمیق انسانی را واکاوی میکند.
صفیه میلاد، شاعری با دغدغههای انسانی، در شعر خود به بررسی تقابل ظاهر و باطن میپردازد. او با نمادهایی چون بهار، پرستو و گل، فضایی شاعرانه خلق میکند. بهار در این شعر، نماد امید است که با خزان، نماد اندوه، روبرو میشود. شاعر با ظرافت، احساسات متناقض را به مخاطب منتقل میکند.
صفیه میلاد یادآوری میکند که گاهی زیباییهای ظاهری نمیتوانند بر تلخیهای درونی غلبه کنند. شعر او، بازتابی از شرایط اجتماعی و انسانی است. در ادامه، یکی دیگر از اشعار ایشان را میخوانیم.
بهار آمد ولی از باغ، حرفی جز خزان نشنید پرستو خسته شد از کوچ، اما آشیان نشنید
گل از اندوه شب پژمرد، در خوابش بهار نیست نسیم از شاخهها بگذشت، اما جز فغان نشنید
زمین تشنهست و باران در نگاهش رنگ غم دارد دریغا موج دریا نیز، آوایی ز جان نشنید
به هر سو رفتم و دیدم درختی خشک و بیبرگی درون فریاد پنهانش، امیدی از نهان نشنید
اگر در سایهای خاموش ماندم، از ملالم بود مپنداری که این دل را غمِ در این جهان نشنید
بهار آمد، ولی جز خواب سنگین زمستانی دل ما را به جز اندوه، دستی مهربان نشنید!
ماریو بارگاس یوسا، نویسنده برجسته پرویی و برنده جایزه نوبل ادبیات، در سن ۸۹ سالگی چشم از جهان فروبست. این خبر جامعه ادبی را در سراسر جهان در اندوه فرو برد.
صنم عنبرین یکی از شاعران برجسته افغانستان است که توانسته با کلمات خود، عمق احساسات انسانی و چالشهای اجتماعی را در قالب اشعار تأثیرگذار بیان کند. او بهعنوان شاعری جوان و مستقل، با بهرهگیری از نمادها و تصاویر پرمعنا، صدای نسلی است که میان امید و بحران زیستهاند. شعر حاضر او، ساختاری روان و تصاویری […]
مدینه قانت، شاعری با سابقه هنری هشت ساله، به زندگی و زن بودن با قلمی لطیف و قدرتمند مینگرد و از عشق، اندوه، و آگاهی تلخ اما زیبا میسراید. آثار او آمیزهای از احساس و تفکر است که مخاطبان را به دنیای درونی خود دعوت میکند.مدینه قانت، شاعری ساکن آلمان، با تخلص «قانت»، هنر شاعری […]
امینه مهر، شاعری از کابل، با سرودههایی عاشقانه و دردآلود، توانسته است تصاویر زندهای از زندگی، عشق و امید را به مخاطبان ارائه دهد و با زمزمههای خود به دلها راه یابد. امینه مهر در شهرآرای کابل زاده شد. شعر و هنر بیش از سیاست، جان او را تسخیر کرد. سرودههای او تصاویری زنده از […]
دیدگاه بسته شده است.