نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
اکنون افزون بر گروه دهشتافکن طالبان، کروناویروس نیز بر میزان فشارها و تهدیدهای موجود افزوده است؛ تهدیدی که شاید به آسانی مردم ما نتوانند از آن جان به سلامت برند. در پیدایش کروناویروس مردم افغانستان هیچ نقشی نداشتهاند؛ اما در ظهور و ادامه حیات و تفکر طالبانی، تمام گروههای درگیر برسر سهم بیشتر از قدرت […]
امیرمحمد احساس، کارشناس سیاسی
اکنون افزون بر گروه دهشتافکن طالبان، کروناویروس نیز بر میزان فشارها و تهدیدهای موجود افزوده است؛ تهدیدی که شاید به آسانی مردم ما نتوانند از آن جان به سلامت برند. در پیدایش کروناویروس مردم افغانستان هیچ نقشی نداشتهاند؛ اما در ظهور و ادامه حیات و تفکر طالبانی، تمام گروههای درگیر برسر سهم بیشتر از قدرت پس از سقوط حکومت دکتر نجیبالله، نقش اساسی داشتند؛ اگر آنان همچنان به ماهیت و حقیقت «جهاد» متعهد باقی میمانند هرگز جنگهای خانمانسوز داخلی شعلهور نشده و گروه تندرو طالبان ظهور نمیکرد. از طرفی پس از یازدهم سپتامبر و حمله آمریکا برای مبارزه با تروریسم و سقوط رژیم طالبان، این گروه به شدت به حاشیه رانده شد؛ اما فساد گسترده اداری و ضعف آقای کرزی و تیمش، موجب ظهور دوباره این گروه تندرو شد. جذب نیروهای جنگجو از طرف طالبان، بسیج آنان علیه حکومت و جان گرفتن مجدد این گروه، برمیگردد به برخورد توأم با مماشات و مسامحه حامد کرزی. اگر او با صرفنظر کردن از علایق قومی و قبیلهای خود اجازه میداد طالب سرسختانه سرکوب شود و بر پایان یافتن حملات هوایی نیروهای خارجی تأکید نمیکرد شاید اکنون افغانستان در شرایط بهتری را تجربه میکرد؛ ناتوانی آقای کرزی و حکومتش موجب افزایش فساد گسترده اداری، روند رو به رشد کشت و قاچاق مواد مخدر، تاراج منابع طبیعی و … شد. چالشهایی که روند تصاعدی آن باعث افزایش توان مالی و تسلیحاتی طالبان شد. اکنون طالبان از قدرت فوقالعاده خشونتورزی برخوردار شدهاند و در سطح جهان با قدرتمندترین کشور دنیا برای تصرف اداره سیاسی افغانستان مذاکره و چانهزنی میکنند؛ اما با همه ویژگیهای این گروه، آیا خواهد توانست با خارج شدن از سیطره آیاسآی با پذیرش ارزشهای جامعه مدنی افغانستان، به مردم، مملکت و ارزشهای دموکراتیک آن، متعهد شود؟ وضعیت کنونی طالبان حاصل و نشانه قدرت طالبان باشد، قدرتی که برآمده از ضعف اقتدار ملی دوره حاکمیت کرزی، باجدهی به طالبان، مسامحه و مماشات با آنان و عدم موجودیت اداره واحد در حکومت وحدت ملی و رفاه اقتصادی و اجتماعی در کشور است. در قاموس طالب هیچ چیزی را نمیتوان پیدا کرد که به درد انسان این سرزمین بخورد و یا تفکر آنان بر حل مسئله افغانستان کمک کند؛ اما ضعف، ناکارآمدی، سوءمدیریت و مجال به این گروه از سوی حکومت باعث شده است جغرافیای بیشتری را در کنترل خود درآورده و امروز عملاً در بخشهایی از کشور اعمال اراده و حاکمیت کند. جنگجویان طالبان به هیچ صورت قابلمقایسه با سرباز نظام جمهوری اسلامی افغانستان نیست؛ نه تجهیزات کافی دارند و نه آموزشهای نظامی دیدهاند، نه خوراک دارند و نه پوشاک، نه عزت دارند و نه حیثیت؛ اما آنچه که این گروه را امروز به یک واقعیت انکارناپذیر بدل کرده است و عملاً ما را به چالش کشانده، سیری شکم نه، بلکه سیری ذهن است، تغذیه فکری است که منجر به خلق خشونت و در نهایت زمینگیر کردن حکومت شده است. اگر غیر جانبدارانه بگویم این گروه پروژه دولتسازی و ملتسازی از بالا به پایین را عملاً به بنبست کشانده است. صرفنظر از درستی و نادرستی اندیشه این گروه، سرباز طالب با پایبندی به عقاید خود که گویا علیه اشغال و یک نظام دستنشانده میجنگند، به لحاظ فکری و ذهنی اقناع شد است و جنگ در برابر مردم را مشروع میداند؛ اما برعکس در صفوف ارتش، پولیس و سایر نیروهای امنیتی به رغم سوءاستفاده از نان سرباز در سطوح کلان، این نیروها به لحاظ ذهنی اقناع نشدهاند و هیچ برنامهای که مقدس بودن جنگ سرباز ما را تبیین کند وجود ندارد؛ بنابراین باعث شده است فرسایش قطعات نظامیان را در مناطق مختلف شاهد باشیم، این درواقع نشاندهنده موفقیت مدارس پاکستانی در تعلیم و تربیت نیروهای این گروه تروریستی نسبت به نهادهای نظام حاکم در کشور است. قدرت گرفتن طالبان، ضعف حکومتداری در افغانستان، عدم وجود فرصتهای شغلی و عدالت اجتماعی، گسترش فقر و تنگدستی و در کنار آن جدالهای دامنهدار سیاسی سالهای پسین بین سیاستمداران، توپ را در میدان طالبان انداخته است. شرایطی که زمینه و بستر مساعد مانور برای طالبان را در سطح ملی و بینالمللی فراهم کرده است و باعث شده است تا آمریکا درباره طالب تجدیدنظر کند و این گروه را بخشی از واقعیت افغانستان بپذیرد و با آن وارد گفتگو شود و تلاش کند تا آن را شامل نظام سیاسی آینده افغانستان کند.
خشونت و ددمنشی در افغانستان پیشینه تاریخی دارد؛ لذا الگوهای تاریخی محو نمیشوند، بلکه در تمامی شرایط و مقاطع حضور خود را به شکلهای گوناگون در تمام جغرافیا متجلی میکنند. فرض را براین بگیریم که طالبان در جامعه ادغام شوند، مطمئناً این بار شاهد ظهور گروه دیگری که آتش جنگ را شعلهور نگه دارد خواهیم بود و افزون بر آن، با ادغام این گروه در ساختار اجتماعی کنونی، نهتنها منازع به پایان نخواهد رسید بلکه مسایل و چالشهای جدید پا به عرصه خواهد گذاشت. شکلگیری نظام عادل، انسجام درونی بین قشرهای سیاسی، موجودیت جامعه مدنی فعال – اما نه پروژهای، حذف این سنت که قدرت سیاسی در تمام سطوح و حیطهها در افغانستان براساس ملاحظات قومی تقسیم شود- زمانی امکان دارد که ماهیت قدرت برمبنای وابستگیهای قومی بنا نشود، این خود باعث میشود که جنگ و منازعه بهصورت دایم در جامعه باشد، رفاه اجتماعی و تغییر در زندگی و دسترخوان مردم، شفافیت و پاسخگویی به شهروندان، برابری شهروندان… میتواند پایههای یک نظام مقتدر را بنا نهد؛ اگر چنین نشود طالبانی که در کمین تصرف کامل قدرت سیاسی برآمدهاند، احتمالاً به آرزوهای خود دست خواهند یافت.
به گزارش شانا به نقل از افغانستاناینترنشنال افراد مبتلا به امپاکس دو کودک از پکتیا و ولسوالی فرزه کابل هستند و فعلا در شفاخانه صحت طفل بستریاند. مقامهای طالبان تاکنون درباره ثبت موارد ابتلا به امپاکس در افغانستان چیزی نگفتهاند. این اولین بار است که در افغانستان دو مورد بیماری امپاکس گزارش میشود. امپاکس معروف […]
یوناما در نظرسنجی ماه اپریل خود به این نتیجه رسیده است که تنها چهار درصد از مردم افغانستان خواستار به رسمیتشناسی رژیم طالبان هستند.
رئیس سازمان پیمان امنیت جمعی گفت تهدید هراسافگنی از افغانستان افزایش یافته است.
یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی ایران گفته است افغانستان و پاکستان بر مرزهای خود کنترل ندارند و «اشرار و تروریستها» بر مرزهای این دو کشور حاکماند.
دیدگاه بسته شده است.